یلدا

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    قبول کن 

    قبول کن 

    تا وقتی که تو کارمندی و کسی به عنوان مدیر بالاسرته 

    تو باید به تمام اندیشه ها و رفتارهای اون شخص فقط یک جواب بدی " چشم"

    چرا 

    چون این یک قانون همیشگیه . مقابل مدیران اعتراضی گناه بزرگیه که تنها محکومش خودتی و خودت 

    مدیران همیشه آدمهای باهوشتر و بهتر و مودب تری هستند 

    و همیشه کاسه و کوزه ی همه چیز سر تو شکسته می شه 

    و در انتها مجبوری فقط اطاعت کنی و عذرخواهی 

    همین 

    پ ن : از این روزها خسته ام .

    یلدا...
    ما را در سایت یلدا دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 206 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 12:49

    زمانی بود خیلی قبلتر از اینها  که دخترکی توی این صفحه ها می نوشت که در به در می رفت و اواز چکاوک می خواست  از اون زمان خیلی هم نگذشته  ولی من ... اون دخترک خیلی قدیمی خیلی خوب فهمیدم که عشقی که دنبالش بودم حماقت کودکانه ای بیشتر نبود .  دلبستن به آدمها ، لرزش نگاهها ، هیجان دلها ... همش یه فعل و انفعال روحی بود در منی که تمام دنیام شده بود دنیای احساستم  الان توی آغاز سی و چهارسالگیم تازه دارم می فهمم زندگی خیلی جدی تر و خیلی خشک تر از اون احساسهای دخترانه است  زندگی مثل ریاضیه . یک دو دوتای دقیق می خواد که وسط احساسات رنگ و وارنگ و بی حساب کتاب جاش نمی شه .  زندگی خیلی جدی تر از تخیلیات فانتزی من در مورد صبحها وشبهاو فراغتهاست .  زندگی چرا قبلا اینقدر ساده بودی ؟؟؟ واقعا ساده بودی یا من خیلی دست کم گرفته بودمت ؟؟ حالا که سی و چهار سال از اولین نگاههام می گذره و حدود ده سال از سرگشتی های جوونیم می فهمم که خیلی از روزهامو دلخوشانه به باد دادم  شاید خیلی از روزهامو توی سختی ها و جدیت دوره ی جدید زندگیم هم به باد خواهم داد  هم اون زمان زندگیم برام رنج آور بود هم الان . پس شاید حق با اونی باشه که گفت : خلق الانسان فی کبد .. یلدا...
    ما را در سایت یلدا دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 183 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 12:49

    بهانه گیر شده ام ... 

    بهانه گیر 

    بُق می کنم ، قهر می کنم ، حالم از زمین و زمان بهم می خورد . 

    دوست ندارم اسمت را بیاورم 

    و یک آن عاشقت می شوم 

    دلم می خواهد مردانه مرا به سینه بکوبی 

    و از آنِ خود کنی 

    شاید به زمان یائسگی احساسهایم رسیده ام 

    که چنین پیچیده است طومارم در هم ... 

    پ ن : این روزهای غریب رو دوست دارم . روزهای عمیق تنهام نذارین . 

    یلدا...
    ما را در سایت یلدا دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 210 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 12:49

     

    دور زدم 

    تمام امروز را 

    توی دلم ، ذهنم، زیر خاکستر سرد شده ی تمام احساسهای نابهنجارم 

    به دنبال تو گشتم 

    دخترک آشوبگر گوشه ی دلم 

    چقدر دور شده بودی 

    سالها دور 

    انگار خودت را مقید کرده بودی به عادی شدن . 

    اینگونه ات را دوست ندارم 

    اینطور که ساده ساده می شوی 

    من سختت را طالبم 

    همانطور بمان : سخت ، سخت ، پیچ در پیچ 

    یلدا...
    ما را در سایت یلدا دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 193 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 12:49

    باید یک ساک کوچک از وسایلم را بردارم 

    خیلی سبک و فارق 

    بروم 

    به شهری که آشناترین مردمان روزگار را 

    برایم کنار گذاشته است 

    بروم در آغوش مادرم بخوابم 

    بروم با صدای همهمه ی برادرانم بیدار شوم 

    بروم وسط وراجی های خواهرهایم 

    اینجا خیلی وقت است دلم را گیر انداخته 

    باید بروم 

    نفسی بکشم 

    هوایی بخورم 

    موهایم را رنگ تازه ای بزنم 

    باید بروم پدرم را بغل کنم 

    پ ن : در فکر سفر به مشهدم . به شدت دلم هوای خونه رو کرده . به شدت 

    یلدا...
    ما را در سایت یلدا دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 185 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 12:49

    خدایا 

    این روزها را 

    به من 

    ببخش ... 

     

     

    پ ن: غنیمت آغوشی که دلت گرم می کند . 

    پ ن : خدایا به دستهای نیرومند تواش می سپارم ... 

     

    یلدا...
    ما را در سایت یلدا دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 189 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 12:49

    این روزها به دنیای همه غبطه می خورم 

    از دنیای برادرم که کتاب دارد و فنجانی گرم در دستش 

    تا دنیای همکلاسی قدیمم که عکسهایش را دوره می کند با کودکش 

    تا خوش خیالی زنی که می پزد 

    و دختری که میخندد 

    دنیای این روزهای همه به جز من ...

    پ ن : اولین خط کتابی که این روزها جلوی چشمم ورق می خورد   "از مردهای زندگی ام بیزار.... "

    یلدا...
    ما را در سایت یلدا دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 195 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 12:49

      یک ساک کوچک بگیرم  برای خودم توی یک هتل کوچک دنج جایی برای آرام گرفتن پیدا کنم  بروم به شهر رنگ های تند  با لبهاسهایی که شبیه هیچکس نیست  بروم و کافه بخورم  بروم و غریبانه با خودم قدم بزنم  بروم و صدای بوقی تکانم ندهد و  روی سنگفرشها پاهایم را شماره کنم  وقتی تنهایی هایم سرریز شد  و غربت غمهایم تمام دلم را پرکرد  تو را ساکت ساکت بیابم کنج کافه ای که برایم مختصر تولدی گرفته ای و یک آغوش گرم برایم هدیه اورده ای  و من بخزم زیر آستر کتت  و حس کنم در امنترین جای دنیا گیر کرده ام  و تو به دنبال رضایت دل من آمده باشی  پ ن : تکه ای از روح من امسال در شب یلدا در پاریس پرسه می زند ...  یلدا...
    ما را در سایت یلدا دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 197 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 12:49